قوله تعالى: قلْ إنما أعظکمْ بواحدة بگوى شما را پند میدهم بیک چیز أنْ تقوموا لله که خیزید خداى را، مثْنى‏ و فرادى‏ دوگانه و یگانه، ثم تتفکروا آن گه با خود بیندیشید و با یکدیگر باز گوئید: ما بصاحبکمْ منْ جنة برین مرد شما هیچ دیوانگى نیست و پوشیده خرد نیست، إنْ هو إلا نذیر لکمْ نیست او مگر بیم نمایى شما را، بیْن یدیْ عذاب شدید (۴۶) پیش عذابى سخت.


قلْ ما سألْتکمْ منْ أجْر بگوى هر چه از شما خواهم از مزد، فهو لکمْ آن شما را باد، إنْ أجْری إلا على الله نیست مزد من مگر بر الله، و هو على‏ کل شیْ‏ء شهید (۴۷) و او بر همه چیز گواه است.


قلْ إن ربی بگوى خداوند من، یقْذف بالْحق سخن راست و پیغام پاک مى‏افکند، علام الْغیوب (۴۸) آن داناى نهانها.


قلْ جاء الْحق بگوى پیغام راست آمد از خداى، و ما یبْدئ الْباطل و ما یعید (۴۹) و باطل نه بآغاز چیز تواند و نه بسر انجام.


قلْ إنْ ضللْت بگوى اگر من گم شوم از راه، فإنما أضل على‏ نفْسی گمراهى من بر من، و إن اهْتدیْت و اگر بر راه راست روم، فبما یوحی إلی ربی آن بآن پیغام است که خداوند من مى‏فرستد بمن إنه سمیع قریب (۵۰) که او شنواى است بپاسخ از خواننده نزدیک.


و لوْ ترى‏ إذْ فزعوا اگر تو بینى آن گه که بیم زنند ایشان را، فلا فوْت از دست بشدن را توان نیست، و أخذوا منْ مکان قریب (۵۱) و فرا گیرند ایشان را از جایگاهى نزدیک.


و قالوا آمنا به گویند بگرویدیم بالله، و أنى لهم التناوش و چون تواند بود ایشان را فرا چیزى یازیدن، منْ مکان بعید (۵۲) از جایى دور.


و قدْ کفروا به منْ قبْل و کافر شده بودند بایمان پیش از روز مرگ، و یقْذفون بالْغیْب منْ مکان بعید (۵۳) و پنداره خویش در آنچه فرا ایشان میگفتند دور مى‏انداختند.


و حیل بیْنهمْ و بیْن ما یشْتهون جدا کردند میان ایشان و میان آنچه آرزو میکردند، کما فعل بأشْیاعهمْ منْ قبْل هم چنان که با هم دینان ایشان کردند از پیش، إنهمْ کانوا فی شک مریب (۵۴) که ایشان در گمانى بودند دل را شورنده.